loading...
M Y L O V E R
Mohammad بازدید : 60 1390/12/27 نظرات (0)

گوشه تا گوشه صحرا بخواب و نهراس

گرگ ها خاطرشان هست که “آهوی” منی . . .

.

.

.

گفته اند: روز محشر با کسی که دوستش داری محشور خواهی شد!

یعنی ما با هم! چقدر برای تموم شدن دنیا بی تابم

.

.

.

دستانت ، حلقه میزنند به دور کمرم

این تنها <پــرانتـز> دوست داشتنیه زندگیه من است  . . .

.

.

.

وقتی برای موندنـت “فاصله ها” حَریص می شن

واسه یه لحظه بودنت ” ثانیه ها ” عــزیز می شن . . .

.

.

.

دلم تنگ است این شبها، یقین دارم که می دانی

صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی

شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین

بیا ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی . . .

.

.

.

میگن اگه عزیزی جزئی از خاطرات خوب زندگیت شد

برای بودنش ازش تشکر کن ، متشکرم که هستی . . . !

.

.

.

بهترین دوست خواهی بود حتی اگر سختی راه ، چشمانت را از من دور کند

و بهترینی حتی اگر طنین صدایت به گوش من نرسد . . .

.

.

.

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و بٍرَهانَدَم از بند ملامت

خاک ره آن یار سفرکرده بیارید ، تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت . . .

.

.

.

لعنت به همه قانون های دنیا ، که در آن شکستنِ دل پیگردِ قانونی نـَدارد . . . !

.

.

.

کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود / توی بازار صداقت کمی ارزانی بود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم / مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود . . .

.

.

.

پروانه پر ، گنجشک پر ، کلاغ پر…

دلم واسه دیدنت همیشه پر پر پر پر پر پر!

.

.

.

فروغ چشم پر آبم تو هستی / دلیل اینکه بیتابم تو هستی

اگرچه آدمی ناچیز هستم / خدا را شکر دنیایم تو هستی . . .

.

.

.

تو را به رخ تمام شقایق ها میکشم و میگویم :

تا گل من هست زندگی باید کرد . . . !

.

.

.

بیا تا من و تو جانانه باشیم / یکی شمع و یکی پروانه باشیم

به پای سایه های گل نشینیم / دعا بر هم کنیم تا زنده باشیم . . .

.

.

.

بگویم و بدانی یا نگویم و میدانی ، فاصله دورت نمیکند ،

در خوبترین جای جهان جا داری ، جایی که دست هیچکس به تو نمیرسد . . .

.

.

.

دوستان من مثل گندمند

یعنی یه دنیا برکت و نعمت ، نبودنشان قحطی و گرسنگی

و من چه خوشبختم که زردی خوشه های گندم در اطرافم موج میزند . . .

.

.

.

اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده

با دیدن غمهای دیگران آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت و به خونه بر می گشت . . .

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چه مطالبی بیشتر را دوست دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 38
  • بازدید ماه : 102
  • بازدید سال : 168
  • بازدید کلی : 5,417