loading...
M Y L O V E R
Mohammad بازدید : 66 1390/12/27 نظرات (0)

روی گونه ی او دست کشید.دو چشم او را بوسید.

سرخ شد و سر پایین انداخت.

با دست راست موهای او را از رو پیشانی اش پس زد:خجالت نکش.

تکه شیرینی ی گوشه ی لب اش را با ناخن کند.

-دست خودم نیست.شیرینی دوست دارم.

-دردت که نگرفت؟

-نه.دستت درد نکنه.

او رابه دیوار زد:عقب ایستاد.

آب دهان را قورت داد:دلم برات تنگ شده.

- دروغ؟! نه.

زن  پرسید:با کی حرف می زنه؟

پرستار  زیر چشمی مرد  جوان را از نظر گذراند:با قاب عکس  نامزد اش.

زن دور وبر را نگاه کرد و کنجکاوانه گفت:کدوم قاب عکس!؟


نویسنده: سهیل میرزایی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چه مطالبی بیشتر را دوست دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 94
  • بازدید کلی : 5,343